وقتی شخصی خودش رانندگی بلد باشد با این حال، به راننده ای دیگر چنان اعتماد داشته باشد که رانندگی اتومبیل را به او بسپارد و خودش در کنار دستش بگیرد بخوابد، چنین شخصی همان کسی است که امورش را به راننده سپرده است و بی خیال از اوضاع گرفته خوابیده است، به طوری که حتی زیر چشمی نگاه به رانندگی و جاده نمی کند و هیچ گونه ترس و اضطرابی ندارد؛ چنین شخصی چنان با اعصاب راحت زندگی می کند که قابل توصیف نیست؛ زیرا می داند رانندگی را به کسی سپرده که از خودش نیز مسلط تر و بر اوضاع آگاه تر و تواناتر است؛ چنین شخصی در اصطلاح قرآنی، اهل تفویض است؛ یعنی همه امور را به خدا سپرده است و می گوید: وَأُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ؛ و کارم را به خدا سپرده ام؛ چرا که او به بندگانش بصیر و بینا است.(غافر، آیه 44) از نظر قرآنی شخصی می تواند به این درجه از اعتماد به خدا برسد که اهل ولایت باشد؛ زیرا ولایت یعنی واگذاری امور به کسی که از خودش شخص به خودش مهربان تر و رحیم تر است.
اما وقتی شخصی خودش رانندگی بلد نیست، و پشت فرمان اتومبیل قرار می گیرد تا آموزش رانندگی ببیند، در کنارش استادی نشسته است که فرمان را به دست کار آموز داده است؛ ولی ترمزی را زیر پای خودش دارد؛ استاد در این حالت نه تنها دلهره دارد، بلکه چهار چشم مواظب است تا کارآموز خطا نکند و اگر دید خطای خطرسازی انجام می دهد خودش نه تنها فرمان را به گونه ای در دست می گیرد، بلکه در شرایط ترمز می گیرد تا خطری را از سر بگذراند و خود و اتومبیل و شخص ثالث و سوم از کارآموز و دیگران آسیبی نبینند. شرایط چنین رانندگی همان شرایط توکیل یا نصرت است؛ یعنی دیگری را وکالت داده تا کارهایی را انجام دهد ولی این وکالت تام و تمام نیست تا به حد تفویض برسد؛ بلکه در حد محدودی اجازه تصرف به کارآموز داده است. چنین حالتی در قرآن به عنوان وکالت نصرتی دانسته و معرفی می شود؛ یعنی شخص منصور به نصرت الهی است. در این حالت استاد درست است که به کارآموز اعتماد کرده است، ولی این اعتماد کامل و تمام نیست؛ بسیاری از مردم نسبت به خدا این گونه اعتماد دارند، و کارهایشان را به خدا این گونه می سپارند. از این روست که اعتمادی اگر به خدا داشته باشند، وکالتی است و از خدا نصرت می خواهند تا در بحران ها دستگیر او باشد؛ اما اهل ایمان واقعی اهل تفویض هستند.
البته خدا کافران را به نوعی دیگر به خودشان واگذار می کند به طوری که نه ولایتی میان او و بندگان است نه نصرتی؛ چنان که می گوید:وَمَا لَهُمْ فِی الْأَرْضِ مِنْ وَلِیٍّ وَلَا نَصِیرٍ؛ و برای آنان در زمین نه ولی است و نه نصیر(توبه، آیه 74)؛ چرا که تنها خدا می تواند نصیر و ولی باشد؛ و از آن جایی که هیچ گونه ارتباطی کافران با خدا ندارند، پس از ولایت خدا بی بهره هستند؛ چرا که دیگران هیچ گونه ولایت و نصرتی ندارند که به کافران برسانند؛ چنان که خدا می فرماید:وَمَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلَا نَصِیرٍ؛ و برای شما جز خدا هیچ ولی و نصیری نیست.(توبه، آیه 116؛ و نیز شوری، آیه 31؛ بقره، آیه 120)